نویسنده: دکتر محمّد عماره
مترجم: محمّد عباسی- بانه‌

بسیاری از افرادی که جنگ فکری میان معتزله و اشاعره در مورد خلق قرآن، معمولاً در دوران خلیفه عباسی مأمون (218 هجری )، را شنیده‌اند، تنها این را می‌دانند که معتزله با این حربه دشمنان خود را محکوم و نابود کردند و شکنجه دادند، و بزرگانی همچو احمد بن حنبل و دیگران دچار این محنت و بلای خانمانسوز شدند و انواع عذاب و شکنجه و ظلم و بیدادگری را تحمل کردند و آنرا با جان و دل خریدند، و از طرف دیگر معتزله با به راه انداختن چنین تفتیش فکری، اصول و مبادی خود در مورد آزادی فکر و اراده و حرکت و اعتقاد را به چالش کشانیدند و آنرا زیر سؤال بردند.
اما این تصوّر در مورد خلق قرآن خیلی سطحی و مجمل است و هرگز موجب روشن‌تر شدن موضوع نبوده و نیست. چون هدف اهل اعتزال از مخلوق پنداشتن قرآن در وهله اول تنزیه پروردگار و پاسداری و پاکداشت توحیدی که اسلام برای آن آمده و قرآن هم بدان ناطق است.
جریان از این قرار بود که معتزله معتقد بودند با قول به قدیم بودن قرآن مجبورند به قدیم بودن موجودی دیگر غیر از خدا اعتراف کنند، در حالی که چنین دیدگاهی گمان بت پرستها است و تعددی به شمار می‌آید که با عقیده توحید و یکتا پرستی منافات دارد.
بنابراین گفتند: قرآن از این لحاظ که حرف و صدا و جوهر نوشته شده در کتاب‌ها است، تازه و ابداعی و آفریده شده است، پس بنابراین قرآن، با این صفات و ویژگیها ساخته و پرداخته گوینده و نویسنده اش به شمار می‌آید.
و حتی برخی از اهل اعتزال قائل به این بودند: آیاتی که ما بر زبان می‌آوریم، همان کلماتی نیستند که از خداوند منان حکایت شده است، چون آنچه ما بر زبان می‌آوریم صوت و صدا و غیره است، اما آنچه خداوند حکیم فرموده معنی و مفهوم بوده است، و حضرت (ص) لباسی از لغت عرب بر تن آن مفهوم و معنی قرآنی پوشانده است.
اما مخالفان معتزله می‌گویند: کلامی که ما آنرا می‌شنویم قدیم و غیر محدث و آفریده نشده است. ولی دلیل و برهان اهل اعتزال در این مورد قوی‌تر و محکم‌تر از مخالفان‌شان است، چون قرآن از این لحاظ که حرف و صوت و صدا است، قابل تفکیک و تجزیه نیز است، و می‌توان آنرا به زبان‌های دیگر هم ‌ترجمه کرد، بدین علت گفتند: ناگزیر باید فرد عاقل و نواندیش به مخلوق بودن قرآن اذعان کند، هر چند آنها به جنس بودنش اقرار می‌کنند، چون نشانه و علامات حدوث در صدا‌های که شنیده می‌شوند قوی‌تر و آشکارتر از اجسام و اعراض دیگر است، آخر چگونه می‌توان در ان شک کرد در حالی که به اقسام و اشکال کوچکتر تقسیم می‌شوند و به عربی نسبت داده می‌شود، خداوند منان قرآن را با صفاتی مانند: منزل، معقول، محکم و محدث توصیف فرموده است. شکاف، وقتی ایجاد شد و مصیبت، وقتی پدید آمد که رشته کلام به مقلدانی که توان تفکّر ندارند و همیشه از تعمق و تأمل پرهیز می‌کنند داده شد.
اختلاف در این موضوع با سر دمداری اهل اعتزال ارتباط عمیقی داشت با چنگ معتزله علیه جریان گمراه « مشبه و مجسمه » که قائل به وحدت وجود بودند، یعنی می‌گفتند: خداوند در همه آفریده‌هایش حلول کرده است.
البته تفکر گمراه «تشبیه» در آن دوران دامنگیر بسیاری از ملل و نحل آن روزگار شده بود، و همه در لجنزارش گرفتار بودند، مثلاً مسیحیت از سر دشمنی با اهل اعتزال در گذشته و حال به الوهیت مسیح ایمان داشتند و در نهایت او را قدیم می‌پنداشتند، چون معتزله به « کلمة الله‌» بودن عیسی اعتراف می‌کردند و از طرف دیگر اگر کلمه قدیم باشد، عیسی هم قدمت دارد و در صفت قدمت با خداوند شریک است، از این راه دریچه تشبیه و تعدد گشوده می‌شود و چنین تفکری به ساحت مقدس تفکر اسلامی راه پیدا می‌کند و برای مسیحت هم دست آویز مناسبی است، اهل اعتزال تصمیم گرفتند که عقیده اسلامی را از این خرافات پاک کنند و اسلام ناب محمدی دور از شرک را به جامعه عرضه نمایند.
اما میان این موضوع و روش عقلی و نو اندیشانه اهل اعتزال در تفسیر کتاب خدا و دیدگاه معاصر در تعامل با قرآن، ارتباطی پاییدار و علاقه عمیق و محکمی وجود دارد، که در مخلوق بودن قرآن جلوه گر می‌شود.
به این صورت که در وهله اول از لحاظ حرف و صوت و صدا و لهجه، بشری و انسای است، چون محکوم نتیجه تلاش‌های انسانی است که بر آن اتفاق دارند و قواعد و اصولی برای آن تدوین کرده اند، بنابراین مجال وسیعی برای عقل انسان در تفسیر و تأویل کتاب خدا گشوده می‌شود.
محکم و متشابه:
روشی که در براهین قرآنی بر دلائل عقلی اتکاء دارد باید از آیاتی که ظاهرشان با مفهوم آیات دیگر تناقص دارد، اتخاذ موضع گیری نمود. این موضوع گیری همان موقفی است که آیات قرآن را به دو نوع محکم و متشابه تقسیم کرده است، و بنا بر آن می‌گویند: برخی از آیات قرآن (آشکار) و برخی دیگر (پنهان) یا آیات قرآنی اصل و فرع هستند، پس لا جرم باید آیات متشابه و مخفی را در پرتو آیات محکم و واضح تفسیر نمود.
امام قاسم رسی جایگاه متشابه نسبت به محکم را مانند جایگاه فرع نسبت به اصل می‌داند و امام یحیی محکم را امام و پیشوا و متشابه را پیرو و تابع می‌پندارد.
امام رسی می‌فرماید: اصل: یعنی عقلاء بر آن اجماع دارند و در مورد آن اختلافی وجود ندارد ولی فرع بر چیزی اطلاق می‌شود که اختلاف بر آنگیز و در برگیرنده دیدگاهای متفاوتی باشد، بنابراین باید فروع و متشابه را از چنبره اصول و محکم گذاراند، چون متشابه به مثابه فرع و محکم به مثابه اصل است، اهل سنت بر خلاف گمان « حشویه » مسائل اجماعی را نسبت به موارد اختلافی اصل و مرجع قرار می‌دهند.
انسان مؤمن باید به آیات متشابه ایمان داشته باشد و آیات محکم را مرجع بداند، و در مورد آیات متشابه هیچ شک و گمانی به دل راه ندهد هر چند نسبت به آن نا آکاه هم باشد، و اگر تفسیر آنها به تناقض با محکمات منجر شد باید از چنین تفسیری صرف نظر کرد و آنرا به باد فراموشی سپرد، چون زیبنده انسان متفکر نیست که دانش و آگاهی را به جهل و نادانی جایگزین نماید ، و اگر مرغ فهمش به ابهامات راه پیدا نکرد دیگر نمی‌گذارد مرغ شک و گمان در میدان علم و دانش به پرواز در آید.
امام یحیی می‌فرماید: قرآن دارای محکم و متشابه و تنزیل و تأویل و نسخ کننده و نسخ شده و خاص و عام و حلال و حرام و داستان و قصص و ظاهر و باطن می‌باشد، همه اینها همدیگر را تصدیق می‌کنند، آغازش با پایانش هماهنگ و ظاهرش با باطنش سازگار است، هیچ تناقصی در آن یافت نمی‌شود.. اگر فردی چنین چیزی را درک کرد، باید به محکمات قرآن چنگ بزند و به متشابهاتش اقرار کند و ایمان داشته باشد که از طرف حکیم منان نازل شده همانگونه که خداوند در آیه 7 سوره ال عمران می‌فرماید:
{هُوَ الَّذِیَ أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ}
اوست کسى که این کتاب [قرآن] را بر تو فرو فرستاد پاره‏اى از آن آیات محکم [صریح و روشن] است آنها اساس کتابند و [پاره‏اى] دیگر متشابهاتند [که تاویل‏پذیرند] اما کسانى که در دلهایشان انحراف است براى فتنه‏جویى و طلب تاویل آن [به دلخواه خود] از متشابه آن پیروى مى‏کنند
یحیی، محکم را امام و حاکم، متشابه قرار می‌دهد. بعد از این تعریف می‌بینیم برای توضیح و بیان محکم و متشابه چند نمونه را ذکر می‌نماید:
در مورد توحید و قضیه دیدن خداوند در روز رستاخیز چند آیه محکم و متشابه را در قرآن می‌بینیم، آیات محکم:
وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ ﴿4 /اخلاص ﴾. و هیچ کس او را همتا نیست
{لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ } چیزى مانند او نیست
لاَّ تُدْرِکُهُ الأَبْصَارُ وَهُوَ یُدْرِکُ الأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ ﴿103﴾ چشمها او را درنمى‏یابند و اوست که دیدگان را درمى‏یابد و او لطیف آگاه است
آیات متشابه:
وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ ﴿22﴾إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ ﴿23﴾ آرى در آن روز صورتهایى شاداب و مسرور است. و به پروردگارش مى‏نگرد
سپس امام با پیروی از اصل « فهم متشابهات در پرتو محکمات »می‌فرماید: آیه اول دال بر این است که صورت‌ها شاداب و مسرور هستند چون در انتظار پاداش و ثواب الهی به سر می‌برند، و هدف لقاء و دیدار در آیه دوم رسیدن به پاداش است نه ذات الهی.
با ذکر مثالی دیگر در باب عدل الهی آیات محکم و متشابه را اینگونه ذکر می‌کند:
آیات محکم: وَلَا یَرْضَى لِعِبَادِهِ الْکُفْرَ (و براى بندگانش کفران را خوش نمى‏دارد)
وَقَضَیْنَا إِلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیرًا (و در کتاب آسمانى[شان] به فرزندان اسرائیل خبر دادیم که قطعا دو بار در زمین فساد خواهید کرد و قطعا به سرکشى بسیار بزرگى برخواهید خاست)
وَقَضَى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ (و پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید)
فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِی یَوْمَیْنِ (پس آنها را [به صورت] هفت آسمان در دو هنگام مقرر داشت)
سپس آیات متشابه را در پرتو آیات محکم اینگونه تفسیر می‌کند: آیه « لتفسدنّ فی الارض » به معنی انتخاب اسم فساد است و کلمه « قضاء » در آیه سوم به معنی تعلیم و دستور و آفریدن می‌باشد، بنابراین نه جبر وجود دارد و نه ظلم به چشم می‌خورد، و آیات متشابه با آیات محکم که دال بر عدل الهی هستند هماهنگی دارند و هیچ تناقصی ایجاد نمی‌شود، و اشکال بر طرف می‌گردد، و بیان خواهد شد که خداوند هرگز به فساد و گناه و عصیان نه دستور می‌دهد نه حکم می‌فرماید.
از متکلمین تنها «مجبره» نیستند که با استناد به برخی از آیات، آیات دیگر را رد می‌کند، یا با آیات خفی‌الدلالة آیات روشن و با متشابه محکم را کنار می‌گذارند، بلکه ابن‌رشد هم هنگام تعارض میان ظاهر نصوص مرتکب چنین کاری شده است، برخی مواقع مفهوم آیه با دلائل عقلی یا مفهوم آیه دیگر تناقص دارد، در چنین مواردی لازم نیست حتماً به یکی از ادله استناد و طرف دیگر را به باد فراموشی بسپاریم، بلکه بهترین روش جمع بین ادله است، این همان روشی است که شریعت اسلام هنگام تعارض آیه عام با حدیثی که ظاهراً با هم تناقص دارند از بزرگان و متخصصین فن خواسته است.
لذا این موضعگیری « اهل عدل و توحید » از بسیاری از موضعگیریهای اتخاذ شده راجع به این موضوع جدا می‌شود، و این موضعگیری جدا و ویژه ای است که شبهه تناقص و تعارض آمیز را در خصوص آیات قرآنی می‌زداید، و آیات (متشابه ) را با آیات ( محکم ) بنا به استناد به معیارهای عقلانی و مقیاس‌های لغوی قرآنی، تفسیر می‌کند.